مقاله نگاهی به حدیث المجالس بالامانة منتشر شد
این مقاله نوشته «محمد مرادی»، به تازگی در شماره 67 فصلنامه علوم حدیث منتشر شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دارالحدیث، مؤلف در چکیده مقاله آورده است: این نوشته بر آن است تا با استفاده از روش توصیف و تحلیل و استنباط، حدیث مشهور «المجالس بالأمانة» را با استفاده از دیدگاههای صاحبنظران، بررسی سندی و دلالی کند و مفاد اخلاقی و فقهی آن و نیز گستره مجلس و امانت و رازهای مجلس را با بررسی تطبیقی با آیاتی از قرآن کریم نشان دهد. نویسنده، در این پژوهش تلاش کرده است تا از منابع فریقین در شرح حدیث استفاده نماید و نیز برداشت فقیهان و عالمان اخلاق را در تفسیر جمله یاد شده بازتاب دهد.
در ادامه می خوانید:
در منابع روایی شیعی و سنی، و بیشتر در بخش اخلاق و آداب آنها، حدیثی
دو کلمهای با عبارت «المجالس بالأمانة» نقل شده است. این حدیث را کلینی (م329ق) در کتاب العشرة الکافی، فیض کاشانی (م1091ق) در ذیل آداب المجالسة
الوافی، مجلسی (م1111ق) در آداب مجلس بحار الانوار، و بیهقی (م458ق) در
الآداب، و ابن عبد البرّ (م467ق) در أدب المجالسة و حقّ الجلیس، خرائطی در
مکارم الأخلاق، و ابوالسری هنّاد بن السریّ در الزهد و دیگری در آداب المحادثة، آوردهاند. کسانی همچون سیّد عبد الله جزایری (م1173ق) در ذیل گناهان کبیره به مناسب افشای راز دیگران از آن یاد کردهاند. محمّد غزّالی در عنوان حقوق الاخوة (= حقوق برادران)، این احادیث و مشابه آنها را نقل کرده، نیز فیض کاشانی در کتاب دیگرش همین گونه عمل کرده است. روشن است که بیشتر رویکرد به این خبر _ همانگونه که علمای پیشین فهمیدهاند _ ، اخلاقی است و فقیهان، تا جایی که بررسی شده، در کتابهای فقهی و یا بابهای خاص فقهی از آن بحث نکردهاند؛ هر چند ممکن است فقیهانی به مناسبت، در بحثهایی به آن استناد کرده باشند. با این حال، کسانی از آن به عنوان یک اصل و قاعدۀ فقهی یاد کردهاند.
با وجود کاربردی و زبانزد بودن این حدیث و استشهاد پیشینیان به آن، از معصومان گرفته تا دیگران تا کنون تحلیل جامعی از آن به عمل نیامده و نگاه همهجانبهای به آن نشده و در یک کلام، کمتر مورد توجه و استفاده بوده است. شارحان و مفسّران حدیث، در چند کلمه تا چند سطر بر آن شرح نوشتهاند، اما حوزۀ معنایی آن و کاربرد و گستره و حکم قابل استفاده از آن، و همخوانیاش با آیات قرآن، مورد توجه پژوهشیان، قرار نگرفته است. این نوشته بر آن است که احادیث همخوان آن و مباحث مربوطش را بکاود و نکات نهفته در آن را تبیین نماید.
گزارش گونههای حدیث
«المجالس بالأمانة»، گاهی به همین صورت و بدون قید و توضیح و افزوده، روایت شده است؛ همانگونه که شیخ کلینی (م329ق) از امام صادق _ علیه السلام _ ، و شیخ صدوق (م381ق) به مناسبت ذکر وصایای رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ بابی را زیر عنوان «الفاظ رسول الله» عنوان نموده و آن را نقل کردهاند. گاهی نیز با عبارتی متفاوت و نیز با افزودهها و توضیحهایی است. شیخ طوسی (م460ق) با سندی متفاوت، این عبارت را به اضافۀ نکتههایی مرتبط با همین مضمون، از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ روایت کرده است:
المجالس بالأمانة، ولا یحلّ لمؤمن أن یأثر عن مؤمن _ أو قال: عن أخیه المؤمن _ قبیحاً؛
مجلسها امانت هستند. و برای مؤمن جایز نیست که از مؤمن _ یا فرمود از برادر مؤمنش _ چیز زشتی را برای دیگران نقل کند.
سند این روایت بلند است و در سلسله سند آن، امام صادق _ علیه السلام _ وجود دارد که از پدرانش _ علیهم السلام _ از امام علی _ علیه السلام _ ، آن را از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ نقل کردهاند. آغاز این روایت، «المجالس بالأمانة» و ادامهاش توضیح منظور آن است. ناقلان این روایت، شیخ طوسی و خطیب بغدادی (م463ق)، یک سند دارند، و تنها در آغاز اِسناد این دو، تفاوت اندکی دیده میشود.
در روایت دیگری، کلینی خبر را از امام باقر _ علیه السلام _ و ایشان به نقل از پیامبر _ صلی الله علیه و آله _ با مضمونی دیگر آورده است:
المجالس بالأمانة، و لیس لاحد أن یحدّث بحدیث یکتمه صاحبه إلا بإذنه، إلا أن یکون ثقة أو ذکراً له بخیر؛
مجالس امانت هستند. کسی حق ندارد سخنی را که دوستش برای او گفته و آن را از دیگران کتمان کرده، جز با اجازه او بگوید، مگر به شخص مورد اعتماد، و یا ذکر خیر دوستش باشد.
در خبر دیگری از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ ، ضمن بازگویی اینکه مجلسها امانت هستند، خطاب به ابوذر این گونه آمده است:
یا أبا ذر! المجالس بالأمانة وإفشاء سرّ أخیک خیانة؛ فاجتنب ذلک؛
ای ابوذر، مجلسها امانتاند و فاش کردن راز برادرت خیانت است. از آن کار خودداری کن.
جابر روایت دیگری را با افزوده و احکام بیشتری از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ با این بیان نقل کرده است:
المجالس بالأمانة، إلَّا ثلاثة مجالس: مجلس سفک فیه دم حرام، و مجلس استحلّ فیه فرج حرام، و مجلس استحلّ فیه مال حرام بغیر حقّه؛
مجلسها امانتاند؛ جز سه مجلس: مجلسی که در آن خون به حرام ریخته میشود، مجلسی که ناموسی حلال شمرده میشود [و تجاوز جنسی صورت میگیرد]، و مجلسی که مال حرامی به ناحق خورده میشود.
ابوبکر بن محمّد بن حزم از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ مضمون دیگری را در این باره چنین نقل کرده است:
إنّما یجالس المتجالسون بأمانة الله، فلا یحلّ لأحدهما أن یفشی عن صاحبه ما یکره؛
همنشینها در امان خدایاند، و بر یکی از آنها روا نیست که چیزی را که دوستش خوش ندارد، فاش سازد.
ابن عبدالبرّ (م463ق) بدون ذکر سندی، از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ خبر را به صورت جمع الامانات در «المجالس بالامانات» روایت کرده است.
المجالس بالأمانات و إنّما یتجالس الرجلان بأمانة الله _ عزّ و جل _ فإذا افترقا، فلیستر کلّ واحد منهما حدیث صاحبه؛
مجلسها امانتاند، و دو کس که با هم در یک مجلس مینشینند، در امان خدای عزیز و جلیل هستند، و هر گاه از هم جدا شدند، هر یک از آن دو باید حرف هممجلسش را پنهان نگه دارد.
در روایتی، چگونگی مجلس امانت و باز هم از زبان رسول خدا این گونه بیان
شده است:
إذا حدّث الرجل الحدیث ثمّ التفت فهی أمانة؛
وقتی شخص خبری را مطرح میکند و به این سو نگاه میاندازد، خبرش
امانت است.
در روایت دیگری، عثمان بن اسود حرف عطاء را _ که از وی در بارۀ سخنچینی پرسیدهاند _ چنین روایت کرده است:
عثمان بن الأسود قال: سئل عطاء عن الرجل یسمع الرجل یقذف الرجل أیبلغه؟ قال: لا، إنّما تجالسون بالأمانة؛
از عطا پرسیده شد: کسی میشنود که شخصی به کسی نسبت ناروا میدهد، آیا به آن شخص اطلاع بدهد؟ او جواب داد: نه. شما همنشین که میشوید [خبر آنجا] امانت است.
ذهبی (م748ق) خبر را در تاریخ الاسلام از قول رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ با تعبیر متفاوتی، پس از ذکر ویژگی شریفترین مجلس، اینگونه آورده است:
إنّ لکل مجلس شرفاً. وإنّ أشرف المجالس ما استقبل به القبلة. و إنما تجالسون
بالأمانة؛
هر مجلسی شرافتی دارد، و شریفترین مجلسها، جایی است که رو به قبله باشد. شما در یک جا که مینشینید [خبر آنجا] امانت است.
مجموع روایات با مضمون «مجلسها امانتاند» ده روایت و یا اندکی بیشتر است، و در برخی از آنها به صورت مطلق گفته شده که مجلسها امانتاند و در برخی دیگر، از حرفها و کارهایی که در مجلس انجام میشود و حالتهایی که ممکن است افرادی در آن داشته باشند، و در برخی دیگر از ویژگیهای چنین مجالس و نیز رازی که در آن گفته میشود و رازهایی قابل ذکر و غیر قابل ذکر و چگونگی راز شدن حرفهای مجالس، سخن به میان آمده است.
اِسناد خبر
اخبار یاد شده به لحاظ سندی متفاوت هستند. خبر نخست، یعنی «المجالس بالامانة» بر اساس اصطلاح دانش رجال، حدیث «حسن» شمرده شده است؛ چنان که مجلسی (م1111ق) در مرآة العقول گفته است:
خبر اول و دوم باب [الکافی _ که یکی از امام صادق _ علیه السلام _ و دیگری از رسول خداست _] حسن است.
شیخ هادی نجفی (معاصر) و بهبودی (معاصر) خبر اول باب مربوط در الکافی را
با وجود سهل بن زیاد در سلسله سند، _ که در بارهاش اختلاف نظر وجود دارد _ ،
صحیح معرفی کردهاند. همین خبر _ که با سند شهاب نقل شده _ بنا به گفتۀ ابن حجر (م852ق) ضعیف است. البانی سند عامی روایت دوم را تضعیف کرده و گفته
است: «هذا سند ضعیف جدّاً». در میان راویان خبر سوم، از کسانی که نامشان
در کتابهای رجالی آمده، برخی ممدوح شمرده شدهاند و برخی دیگر مدح نشدهاند
و حدیث مرفوع هم شمرده میشود. روایت وصایای پیامبر به ابوذر، یعنی خبر چهارم
را تضعیف کردهاند. مناوی سند روایت جابر (حدیث پنجم) را حسن معرفی کرده است. روایت «انّما یتجالس الرجلان» (روایت هفتم) بنا به گفتۀ بیهقی مرسل خوب است. ترمذی حدیث «اذا حدث الرجل...»، یعنی حدیث هشتم را حسن توصیف کرده است. روایت نهم، از عطا است که گفته میشود متوفای 110 و یا 115 هجری است. وی از تابعان به شمار میرود و خبر را مسند نقل نکرده است؛ گویی گفتۀ خود او باشد، هر چند ممکن است مضمون آن را از روایات پیش از خود گرفته باشد. روایت دهم را عقیلی تضعیف کرده است.
تبارشناسی اخبار یاد شده، بر اساس نظر دانشیان اهل حدیث و رجال است، و میزان اعتبار آنها بر همین اساس است. همانگونه که آمد، اخبار یاد شده ترکیبی از خبر ضعیف و حسن و صحیح است، و با توجه به آن، ضعف برخی سندها جبران میگردد. افزون بر این، چون خبر از سنن و آداب نیکوست و مشمول ادلۀ سنن و تسامح در آنها، میتوان از این زاویه هم نگاه مثبتی به آنها داشت. مهمتر آن که مفاد این خبر با مضمون آیاتی از قرآن کریم _ که در پی میآید _ تأیید میشود.
مفاد حدیث
در مجموع، خبرهای یاد شده، چه خبرهای بدون شرح و تفصیل و چه با بسط و تفصیل، از امانت بودن مجلس حکایت دارند و اینکه نقل خبرهایی که در یک مجلس و یا میان دو نفر رد و بدل میشود، ممنوع و خیانت است و باید آنها را پوشیده داشت؛ حتی اگر تصریح به رازداری از سوی کسی نشود و اگر بر آن تأکید شود، مسئولیت افزون میگردد. موارد استثنایی هم وجود دارد که نشان از رعایت مصلحت عمومی و خصوصی دارد و در صورت وجود مصلحتی عام، حوزۀ خصوصی تحت شعاع حوزۀ عمومی قرار میگیرد.
شارحان حدیث، در بارۀ «مجلس» و «امانت» و ترکیب این جمله، احتمالهای معنایی گوناگونی را مطرح کردهاند.
1. مجلس و مجلس امانت
مجلس، به کسر لام، اسم مکان بوده و جای نشستن را میگویند، و به فتح لام، مصدر و جمع آن مجالس است. گاهی به صورت مجاز، به اهل مجلس هم از باب نامگذاری حال به اسم محل، مجلس گفته میشود. میگویند: «مجلس تصمیم گرفت» و یا «مجلس اتفاق نظر داشت» و یا «از آن مجلس فلان خبر منتشر شد».
در باره هیئت جمله، عظیمآبادی (م1310ق) از ابن رسلان (م844ق) نقل کرده که بای در بالامانة، متعلق به فعل محذوفی مانند «تحسّن» و یا «حُسن» است. وی پس از تجزیۀ متن، گفته که معنا چنین است:
صاحب مجلس باید امین شنیدهها و دیدهها باشد و آنها را نگه دارد.
مبارکفوری (م1427ق) هم آن را مقدر به «تحسّن» یا «حُسن» دانسته و گفته است که یعنی خوبی مجلسها و شرافت آنها به نگهداشت امانت اهل آن است.
کسانی از مجلس امانت، با قید «الحسنة» یاد کرده و گفتهاند: «منظور «المجالس الحسنة» است». با این احتمال، گویی نقل حرفهای هر مجلسی ممنوع نیست؛ بلکه مجلس خوب و در چارچوب، امانت است و باید اسرار آن را نگه داشت. مناوی (م1031ق) در این باره گفته است:
أی أنّ المجالس الحسنة إنّما هی المصحوبة بالأمانة؛ أی کتمان ما یقع فیها من التفاوض فی الأسرار، فلا یحلّ لأحد من أهل المجلس أن یفشی علی صاحبه ما یکره إفشاؤه؛
یعنی مجلسهای خوب که امانت بوده و اسراری در آن رد و بدل میشوند، بر کسی از اهل آن مجلس روا نیست که سرّ دیگری که فاش شدن آن را خوش نمیدارد، بر ملا نماید.
اما مناوی مشخص نکرده که چرا جمع محلای به الف لام «المجالس» را _ که عام است _ مقید کرده و از عموم آن دست برداشته است. گویی وی هر مجلسی را قابل احترام و مشمول حکم حدیث نمیداند و بر اساس اینکه ممکن است مجلسی بدون هیچ قاعده و حسابی تشکیل شود و گفتن هیچ سخنی در آن محذور و منعی نداشته باشد، چنین نظری را ارائه کرده است؛ اما واقعیت، این است که چنان قیدی نمیتواند ناظر به مجلس خوب باشد. به علاوه، مجلس خوب هم مشخص نیست که چیست.
روشن است که مجلسها گونههای فراوانی دارند و هر کسی در زندگی خود در جلسهها و مجلسهای متفاوتی حضور مییابد؛ از جلسۀ درس و بحث و خانوادگی گرفته تا وعظ و تجمع، و جلسههای کاری معمولی و سرّی. در این میان کدامین جلسه مشمول حکم این احادیث است؟ بدیهی است که منظور حدیث، همۀ این نشستها و مجلسها نیست. آن دست از جلسهها و مجلسهایی که ماهیت سرّی و محرمانه دارند، به قطع مشمول این اخبارند، اما جلسهها و مجلسهایی که چنین ماهیتی ندارند، اما حرفهایی در آنها زده میشود که ای بسا اسرار تلقی شوند و نگهداری آن مشمول حکم این روایتهاست. در خود این اخبار قیدهایی وجود دارد که میتوان ملاک مجلس امانت بودن را مشخص و ملاکی برای آن تعریف کرد.
در روایتی از تعبیر «ثمّ التفت» در خبر «إذا حدث الرجل الحدیث ثم التفت فهی أمانة» استفاده شده که چگونگی امانت بودن حرف و یا عملی را در یک مجلس روشن کرده است. وقتی کسی حرفی را در جایی با کسی در میان میگذارد و هنگام حرف زدن، به این سو و آن سو مینگرد تا مبادا کسی حرف او را بشنود، نشان این است که او آن را راز و امانت میداند. «توجه به این سو و آن سو»، به این معناست که: «حرف مرا مکتوم نگهدار و افشا نکن». مضمون همین روایت را احمد بن حنبل از عبد الملک بن جابر بن عتیک نقل کرده که از جابر بن عبد الله روایت کرده که او از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ شنیده که ایشان فرموده است:
إذا حدث الانسان حدیثا والمحدّث یلتفت حوله فهو أمانة؛
وقتی کسی حرفی میزند و به این سو و آن سو نگاه میکند، حرفش
امانت است.
این تعبیرها، شاخص به دست میدهند، و میتوان با آنها حکم مجلسی را که در آن حرفی زده میشود و تصریح به عدم بازگویی نمیشود، و به قیاس اولویت، مجلسی که تصریح به عدم ذکر میشود، مشخص کرد.
در روایت دیگری قید «صاحبه ما یکره» آمده که نشان میدهد که آن مجلسی امانت بهشمار میرود که حاضر در آن، از بازگویی خبرش ناراضی باشد. با این وصف، باید شنوندۀ سخن و بینندۀ عملی در یک مجلس، برای افشای آن، نظر صاحب آنها را جویا شود و موافقت او را به دست بیاورد: «إنّما یجالس المتجالسون بأمانة الله، فلا یحلّ لأحدهما أن یفشی عن صاحبه ما یکره». میتوان به این، خبری را افزود که در آن شخص تصریح میکند که خبر و وضعیتش سرّی است و نباید فاش شود.
از مجموع روایتها و قیدهای آنها، به دست میآید که آن مجلسی امانت است که قراینی بر راز و امانت بودن آن وجود دارد. آن دست از جلسههایی که حرفهایی در بارۀ عرض و آبروی مسلمانی زده میشود و یا اخباری رد و بدل میگردد که بازگوییاش به حوزۀ خصوصی افرادی لطمه میزند و یا به حوزۀ عمومی خسارت وارد میآورد، مجلس امانت هستند و باید مکتوم بمانند. ناگفته نماند که ملاک امانت بودن مجلس، شامل آن دست از حرفهایی میشود که در خارج یک مجلس میان دو نفر مطرح میشود؛ چنانکه برخی به آن تصریح کرده و گفتهاند که هر گونه خبر شخصی را که کسی مطرح میکند و میان او و دیگری گفته میشود و علنی و عمومی نشده، مشمول این حکم است؛ مانند مکالمات تلفنی و نامهنگاری.
سرانجام، اینکه میتوان از مجموع قیدهای یاد شده در روایتها و دلیل لُبّی، به
دست میآید که منظور از «مجلسها» آن دست از همنشینیهایی است که در
آنها حرفهایی غیر قابل بازگویی برای غیر اهل آن مجلس گفته میشود و قراینی بر آن وجود دارد و کاربرد «مجلس» در این روایتها، موضوعیت ندارد، و منظور تنها مکانی شناخته شده که در آن با دیگران بنشینی و حرف بزنی نیست، و همانگونه از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ نقل است، هر گونه خبری که انسان از کسی دارد و او راضی به پخش آن نیست.
2. امانت
امانت از ریشۀ امن است که در اصل به معنای آرامش روان آدمی و نبود نگرانی و ترس است. امن و امان و امانت مصدر هستند. امانت به چیزی گفته میشود که انسان به حفظ و نگهداشت آن اطمینان دارد و جای آن را امن میداند. اما اینکه منظور از امانت در روایت چیست، چندین احتمال در بارۀ آن ذکر شده است:
الف. مطلق آنچه در مجلس میگذرد؛ اعم از عمل و قول. حدیث نخست، به صورت مطلق است و هر گونه مجلسی و هر کُنشی را اعم از حرف و عمل از همنشین یک جلسه، شامل میشود.
ب. منکرها. امانت مطرح شده در خبر، نه هر گونه امانت، که منکرهایی دانسته شدهاند که در مجالس مطرح میشوند و نباید آنها را افشا کرد. مناوی این سخن را در بارۀ خانواده از قول قاضی نقل کرده که گفته:
انسان مؤمن وقتی میبیند اعضای خانوادهاش در مجلسی مرتکب خطایی میشوند، شایسته است عیبشان را بپوشاند و آنچه میبیند اشاعه ندهد، مگر در صورتی که یکی از سه مورد استثنای حدیث باشد که مخفی کردنش زیان بزرگی دارد.
قید یاد شده، یعنی منکرهای مجالس، و نه رازهای دیگر آن، گویی _ همان طور که مناوی از قاضی نقل کرده _ از سه منکَر یک مجلس که میتوان آنها را افشا کرد، برداشت شده باشد. شاید چنین برداشتی ناظر به اشاعۀ فحشای مربوط به مؤمنان باشد که در سورۀ نور از آن سخن به میان آمده است.
ج. سخنچینی. بیهقی (م458ق) احادیث امانت بودن مجالس را در باب پذیرفته نشدن حرف کسانی که حرفهای گزنده در بارۀ دیگران میزنند و نیز کسانی که سخنچینی و غیبت میکنند، آورده است، که نشان میدهد نقل حرف مجالس را سخنچینی دانسته است. این حرف را عسکری (293 - 382) هم گفته است. وی بر آن است که در صورتی که کسانی با هم بنشینند و با هم درِ صحبت باز کنند و به هم اطمینان کرده و حرفهایی را در میان بگذارند که ای بسا خوش ندارند جایی زده شود، آن حرفها امانت بوده و هر کس آنها را فاش کند، سخنچنین است. این برداشت، گویی مستند به روایت عطا، یعنی روایت نهم است که در آنها از انتقال حرف دیگری از مجلسی به جایی دیگر نهی شده است. البته این، دلیل محکمی بر تضییق دایرۀ مجلس و امانت آن نیست.
د. غیبت. آیة الله خویی (1278 - 1371ش) با تصریح به ضعف سند روایت حاوی وصایای پیامبر به ابوذر، از آن در حرمت غیبت استفاده کرده است. گویی نقل حرفهای مجالس، غیبت دانسته شده است. این برداشت، هر چند بر اساس اینکه پشت سر دیگران حرف زدن، مطابق تعریف غیبت، غیبت به شمار میرود، اما نقل حرف دیگران، امری فراتر از غیبت کردن است. به دیگر سخن، افشای راز است و نه سخن معمولی. به دیگر روی، دلیل اعم از ادعاست.
هـ. سخن که امانت باشد؛ و نه هر سخنی. میبدی (زنده در حدود 550ق) آن را «به شرط امانت بودن»، مجلس امانت دانسته و گفته است:
یعنی که نشستن شما با خلق خدای باید که به شرط امانت بود، هر چه شنوید در دل نگهدارید، و آنچه ناگفتنی بود، باز مگویید.
این معنا را از روایتی که در آن قید شده «و لیس لاحد أن یحدث بحدیث یکتمه صاحبه الا باذنه» میتوان به دست آورد. در این خبر آمده که کسی حق ندارد خبر مکتوم دیگری را جز با اجازۀ خود او بازگو کند؛ مگر با شخص مورد اعتماد و یا به منظور ذکر خیر. این برداشت میبدی، بر آن است که همۀ مجالس، امانت نیستند و میتوان با ملاک «امانت بودن و یا نبودن مجلس» به افشای سخنان گفته شده در آن پرداخت. این برداشت در شرح سنن ابی داود هم آمده است. البته این مؤلف چنین شرطی را قید نکرده، بلکه آن دست از اموری را که اقتضایشان مکتوم ماندن است، منظور حدیث دانسته و نه خبری که بجاست که علنی شود. احتمال دارد که چنین تفسیر و تقییدی مبتنی بر خبری از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ باشد که ملاک روشنی را در امانت بودن بیان کرده است.
من سمع من رجل حدیثاً لا یشتهی أن یذکر، فهو أمانة و ان لم یستکتمه؛
هر کس از دیگری خبری بشنود که مایل به بازگویی آن نیست، آن خبر، امانت است؛ هر چند نخواسته باشد که آن را کتمان کنند.
و. خبر سفارش شده به نگهداری. اخباری وجود دارد که برملا کردن آن دست از اخباری را که شخصی به دیگری میگوید و از وی درخواست مکتوم ماندن دارد، خیانت معرفی کرده است. از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ نقل است که فرموده است:
ألا و من الأمانة _ أو قال: ألا و من الخیانة _ أن یحدّث الرجل أخاه بالحدیث فیقول اکتمه فیفشیه؛
بدانید! امانت این است _ یا فرمود: خیانت این است _ که شخص به برادرش خبری را بدهد و به وی بگوید: آن را فاش نکن، و او آن را فاش کند.
در حقیقت، وقتی کسی رازی را با دیگری در میان میگذارد، او را امین خود میداند و بر امین لازم و واجب است که راز طرف را فاش نسازد که افشای راز از سوی امین، خیانت به شمار میرود. در خبری که کلینی (م329ق) نقل کرده، و عبارتی وجود دارد که احتمال خوانش دیگری در آن هست، این معنا آمده است. این خبر از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ است که فرمود:
إذا دخل أحدکم علی أخیه المسلم فی بیته فهو أمیر علیه حتی یخرج.
مرحوم فیض کاشانی (م1091ق) پس از نقل این خبر، نوشته است: «نسخۀ دیگر این خبر، "امین علیه" است». وی توضیح داده که منظور این است که شایسته نیست که او خبر صاحب منزل را برای دیگران نقل کند؛ چون صاحب منزل او را امین دانسته [و خبر خود را با او در میان گذاشته] است.
با این اوصاف، منظور از امانت مجلس، آن خبری است که کسی در مجلسی بازگو میکند و یادآوری میکند که امانت است و نباید بازگو شود. هر چند روایت مورد بحث، مطلق است و اعم از خبر سفارش شده و نشده، اما با توجه به روایات دیگر، میتوان، آن را با این دست از اخبار مقید کرد.
ز. ودیعه. کسانی هم اخبار مجلس را همانند ودیعهای دانستهاند که نگهداریاش
لازم است.
فقوله: بالأمانة، أی کالودیعة التی یجب حفظها.
در این معنا، علاوه بر اینکه ماهیت امانت روشن نشده است، بر نگهداری آن تأکید گردیده و گفته شده که آنچه در مجلس گفته میشود و یا اتفاق میافتد، مانند ودیعه است، و بر وجوب نگهداری آن تأکید شده است، حال آنکه راز، مشمول حکم ودیعه نیست؛ چرا که ودیعه به چیزی گفته میشود که به کسی سپرده میشود و احکام خاصی از قبیل ایجاب و قبول دارد، و حرف کسی ودیعۀ فقهی به حساب نمیآید؛ هر چند سخن کسی را که در خفا گفته شده میتوان به مثابۀ ودیعه دانست.
بر اساس دیدگاههای ارائه شده و نکتههایی که در خود روایتهای هممضمون وجود دارد، منظور از امانت بودن خبرهای مجالس، خبرهایی است که امانت بودنشان به قرینه و یا به تصریح صاحب خبر و عمل او مشخص گردد.
گسترۀ راز و امانت مجلس
راز و سر، امر پنهانی است؛ از گفتار و کردار و حالت، که معمولاً دارندۀ آن راضی به فاش شدنش نیست. نیز در راز میان دو و یا چند نفر، و نیز سرّ شخصی در حوزۀ شخصی و یا در حوزۀ عمومی، تفاوتی وجود ندارد. همچنین، در ممنوع بودن افشای راز از سوی شخص ذیحق و دیگران تفاوتی نیست. از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ روایتی در بارۀ افشای روابط جنسی میان زن و شوهر نقل است که آن را بزرگترین راز معرفی کرده است. عظیمآبادی در شرح حدیث یاد شده، این حدیث را آورده و گفته که بزرگترین خیانت در امانت، این است که مرد رابطۀ جنسی خود را با زنش برملا نماید. این خبر را ابو داود (م275ق) در ذیل حدیث المجالس، با اسنادش، از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ آورده است:
إنّ من أعظم الأمانة عند الله یوم القیامة الرجل یفضی إلی امرأته و تفضی إلیه ثم
ینشر سرّها؛
بزرگترین امانت در پیشگاه خداوند در روز قیامت، کاری است که زن و شوهر با هم میکنند، و مرد راز همسرش در آن کار را بازگو و افشا میکند.
هر داشتهای که برای شخصی راز به شمار میآید، امانت است. بر اساس روایت، دو همنشین که با هم حرفهایی رد و بدل میکنند، در امان خدایاند و بر هیچیک جایز نیست که خبر ناخوشایند دیگری را فاش کند. مناوی گفته است:
فمن أظهره فهو قتّات؛
هر کس راز مجلس را بر ملا کند، سخنچین است.
ابن اثیر در بارۀ «المجالس بالأمانة» گفته است:
هذا ندب إلی ترک إعادة ما یجری فی المجلس من قول أو فعل، فکان ذلک أمانة عند من سمعه أو رآه، و الأمانة تقع علی الطاعة و العبادة و الودیعة و الثقة و الأمان، و قد جاء فی کلّ منها حدیث؛
این، فراخوانی است به ترک بازگویی چیزی از گفتار و رفتار که در یک مجلس گفته میشود و یا اتفاق میافتد، و پیش هر کسی که آن را شنیده و یا دیده، امانت است، و امانت، به مثابه طاعت و عبادت و ودیعه و مبتنی بر اعتماد داشتن و امانتداری است و برای هر یک، حدیثی وارد شده است.
بر اساس ملاک یاد شده، فعل و قول و حالت کسی، و حتی تلاش برای به دست آوردن اسراری از تصویربرداری و صدابرداری و نیز اطلاعاتی که از شخص در اختیار نهادهایی مدنی و یا حکومتی است، در حکم امانت مجلساند؛ مانند راز افراد نزد پزشکان و اسرار مالی نزد کارمندان بانک و ادارات و چیزهای دیگر. بر همین اساس، راز یک پروندۀ قضایی، و یا اسناد کسی در اداره، و نامۀ شخصی، و مکالمه تلفنی که خود و شنونده از آن مطلع است و شنود آن، جملگی همین حکم را دارند.
از سوی دیگر، قیودی که در اخبار ذکر شده، از قبیل «قبیح» _ که مطلق هم آمده _ شامل فعل و قول میشود. برخی فراتر از این، اطلاق حکم را شامل پس از مرگ نیز دانستهاند و بر آناند که امانت مجالس پس از مرگ وی نیز همچنان امانت است.
با وجود تأکید بر حفظ امانت مجالس، در همین اخبار مواردی به چشم میخورد که گویا با توجه به مصالح عمومی و یا خصوصی، از حکم امانت بودن خارج هستند و بدون اجازه میتوان آنها را بازگو کرد. برخی، از حرمت کتمان آنها سخن گفتهاند. در روایتی از سه خبر مجالس، یعنی خونریزی، تجاوز جنسی، و مال مردمخوری، یاد شده که استثنا شدهاند. در روایتی دیگر، در صورت اجازۀ صاحب خبر و نیز مورد اعتماد بودن شنوندۀ خبر و همچنین ذکر خیر، بازگویی آن بی اشکال دانسته شده است. در مجموع، میتوان شش گونه خبر را که عبارتاند از: خبر قتل، خبر تجاوز جنسی، خبر تجاوز به مال دیگری، خبری که صاحبش از انتشار آن راضی است، خبری که به شنونده مورد اعتماد گفته شود، و ذکر خیر _ که مجلسی هم به آن تصریح کرده _ از اخبار مجالس امانت استثنا کرد و بازگویی آنها را مجاز دانست.
این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که به وجود عام و مطلق بودن تعبیرهای «المجالس بالأمانة» چنین حکمی را در بارۀ مسلمانان روا میدانند؛ چنانکه برخی به آن تصریح کرده و گفته که به دلیل احتمال انصراف خبر به مسلمانان، غیر آنها را در بر نمیگیرد و یا به دلیل اینکه مذاق شریعت در بارۀ غیر اهل ذمّه این گونه است که چنین احکامی را به مسلمانان مربوط میداند.
ابن عربی (م638ق) گونۀ دیگری از این خبر برداشت کرده که خالی از فایده نیست. او علاوه بر برداشت ظاهری از این خبر _ که مطرح شد _ نظر دیگری هم دارد. وی مینویسد:
اگر کسی با تو حرفی را در میان میگذارد و هنگام حرف زدن جوانب احتیاط را رعایت میکند و به این سو و آن سو مینگرد که مبادا کسی آن را بشنود، باید بدانی که چنین خبری، در پیش تو امانت است، و او آن را نزد تو به امانت میگذارد. حظ مشاهده، چیزی است که دیدی و شنیدی و چشیدی و بوییدی و لمس کردی، و حظّ کشف، آنی است که فهمیدی، و آنچه فهمیدی امانتی است در پیش تو. زمانی که چیزی پیش تو امانت است، باید آن را حفظ کنی و به اهلش بسپاری. اگر میدانی که توان نگهداری و تجاهل به آن را نداری، فراموشش کن و چنین وانمود کن که آن را ندیدهای و نشنیدهای. این البته بر اهل درایت کاری بسیار دشوار است، و ادب و حفظ و مراعات حدود نیاز دارد و میان شخص امانتدار خبر، جز دروغ، حجابی وجود ندارد. خیانت هم چنین است که بین شخص و خیانت جز یک حجاب نیست. نیز رعایت حدود، حایل میان تو و خیانت و دروغ است.
حکم راز مجلس
هر چند اخبار یاد شده در کتابهای اخلاقی آمده و فقیهان کمتر به آن پرداختهاند، اما تعبیرهای به کار رفته در همین اخبار از حکم فقهی و الزامآور بودن آنها نشان دارد. از این روایت میتوان به مثابۀ یک اصل، حکم فقهی استنباط کرد و اطلاق خبر را دلالت بر عدم جواز افشای خبر سرّی دانست، و اصل را عدم جواز افشای خبر همنشین دانست، جز در صورتی که رضایت طرف محرز شود. در صورتی طرف ابراز کرده که سخنش نباید افشا شود، در حقیقت، بر جایز نبودن افشا تأکید کرده است. و اگر در جلسه عهد گرفته شود که نباید راز مجلس بیرون برود، تأکید بیشتری بر عدم جواز دارد. کسانی هم این حکم
را در موضوع افشای حرام نام برده و با استناد به خبر یاد شده، افشای چنین خبری را
جزء افشاهای حرام معرفی کردهاند. تعبیرهای به کار رفته در این خبرها دلالت روشنی
بر حرمت دارند. گاهی جمله به صورت خبری ذکر شده که حاکی از ممنوعیت بازگویی است. گاهی از نهی «لا یحل» و گاهی از امر غایب «فلیستر» و گاهی از فعل امر «اجتنب»
و گاهی از جملۀ اسمی سلبی «لیس لاحد أن یحدث» استفاده شده و گاهی از تعبیر خیانت برای فاش کردن خبر استفاده شده که همگی دلالت بر ممنوعیت خبررسانی از مجالس دارد.
از این رو، کسانی از احادیث یاد شده، حکم وجوب به دست آورده و فتوا به الزامی بودن حفظ اخبار مجالس دادهاند. مجلسی بر آن است که شخص مطلع، ملزم است و حق بازگویی ندارد، و دانستههای او به رسم امانت بوده و تنها در صورت رضایت صاحب آن، میتواند بازگو کند.
ملا هادی مازندرانی (م1081ق)، شارح نامور الکافی، در شرح خود از رفتار و گفتاری که در مجالس رد و بدل میشود، به مثابۀ امانت در نزد بیننده و شنونده یاد کرده و بر وی واجب دانسته که آن را حفظ کند و یاد آورده که افشای آن مایۀ فساد زیادی میشود. شارح من لا یحضره الفقیه هم نوشته است:
المجالس بالأمانة، أی یلزم أن لا یحکی فی المجالس من قول أو فعل، فکان ذلک أمانة عند من سمعه و رآه إلا أن ینقل ما رضی أهلها من محاسن الکلام و الأحادیث؛
المجالس بالأمانة، یعنی بر وی واجب است که گفتار و کرداری را در مجالس بازگو نکند. در حقیقت آنها پیش کسی که آن را شنیده و یا دیده، امانت هستند. اما با رضایت صاحب آن، خبرها و گفتههای خوب را میتواند
بازگو کند.
مناوی از عنوان بابی که بیهقی انتخاب نموده (فصل فی حفظ المسلم سرّ اخیه) استفاده کرده که وی بر آن است که حدیث «انّما یتجالسان المتجالسان بالامانة»، دلالت بر لزوم رازداری راز برادر مسلمان، و تأکید بر حفظ اسرار وی به خصوص از اشرار دارد.
بنا براین، باید در امانتی که به انسان سپرده شده، مراقبت نمود، و با افشای آن، حق
دیگری را تباه ننمود تا مبادا مخالف آیۀ «إنّ الله یأمرکم أن تؤدّوا الأمانات إلی أهلها»، شود؛ و گر نه، فاش کنندۀ حرف همنشین، جزء ستمگرانی خواهد شد که در زمرۀ خیانتپیشگان محشور میگردد.
قرآن و امانت مجالس
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که ناظر به پردهبرداری از رازی است که میان افرادی بوده است. در این آیات، از خیانت در امانت یاد شده و خیانت افرادی که رازهای طرف مقابل را برملا کردهاند، و از سفارش به رعایت حق افراد و نیز رعایت امانتی که در اختیار کسانی است و شامل امانت خبری هم هست.
رشید رضا (1282 - 1354ق) در تفسیر آیۀ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُم»، امانتها را به امور سیاسی، مالی، اجتماعی و حتی ادبی _ که میان مردم و اولیای امور است _ گسترش داده و بعد به حدیث مورد بحث اشاره کرده و گفته است: «فقد ورد فی الحدیث المجالس بالامانة». سپس، آن را خبر حسن معرفی است. این برداشت رشید رضا از آیه میتواند بیانگر این واقعیت باشد که وقتی خداوند از مطلق خیانت در امانت نهی کرده، شامل امانت مجالس هم میشود. به عبارت دیگر، آیه به صورت مطلق از خیانت در امانت نهی کرده و حدیث، مصداق آن را مشخص کرده است. آیه در ماجرای ابولبابه بن عبد المنذر انصاری نازل شد؛ شخصی که پس از محاصره بیست و یک روزه بنیقریظه به درخواست یهود و از سوی پیامبر برای مشورت دادن نزد آنان رفت و در بارۀ پیشنهاد تسلیم نظر سعد بن معاذ شدن آنان، بیآنکه چیزی بگوید، با دست اشاره به گلویش کرد که به معنای قتل آنان بود و به این ترتیب، راز مسلمانان را فاش کرد. خداوند این کار وی را خیانت دانسته و آن را خیانت در امانت تلقی کرده است.
در آیۀ دیگر، از دو زن یاد شده که همسر دو پیامبر بودند، و به همسرانشان خیانت کردند. هر چند در آیات مشخص نشده که این خیانت چه بوده، اما بر اساس سیاق آیات و تفاسیر صورت گرفته و گزارههای تاریخی، حداقل یکی از آن دو زن، سرّی از اسرار داخل خانۀ شوهرش را فاش کرده و او را به دردسر انداخته است:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما؛
خداوند برای کافران زن نوح و زن لوط را مثل زده است که همسر دو بنده از بندگان شایستۀ ما بودند و به آن دو خیانت کردند.
گفته شده که همسر نوح _ علیه السلام _ نسبت جنون به او میداد، و همسر لوط اسرار داخل خانه را _ که وجود چند غریبه در آنجا بود _ فاش کرد. خداوند از این عمل به خیانت یاد کرده است. در باره همسر لوط به خصوص میتوان، آیه و مفاد آن را در مورد بحث مورد توجه قرار داد؛ چه اینکه وی اسرار خانۀ لوط را برای مخالفانش فاش کرد و آنها به خانۀ او هجوم آوردند. برخی حدیث «المجالس بالامانة» را به همین آیه تفسیر کردهاند:
و افشاء الأسرار؛ لأن المجالس بالأمانة، کما یأتی و به فسّر قوله تعالی فی امرأة نوح و امرأة لوط، فخانتاهما؛
افشای اسرار؛ برای اینکه مجلسها امانتاند؛ همان گونه که میآید و به همین حدیث، فرمودۀ خداوند در بارۀ زن نوح و لوط _ که به همسرانشان خیانت کردند _ تفسیر شده است.
نیز در آیهای از افشای راز پیامبر توسط بانوان خانهاش سخن گفته شده، که مورد تهدید خداوند قرار گرفتهاند:
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً.
ظاهر آیه، این است که پیامبر رازی را با یکی از همسرانش در میان گذاشت و او آن را فاش کرد. دعوت به توبه و نیز تهدید اجمالی _ که در آیات بعدی آمده _ نشان میدهد که راز میان پیامبر و یکی از همسرانش، نباید فاش میشد و فاش شدن آن گناه بود. این ماجرا، به یقین، از مصادیق افشای مجلس است که اتفاق افتاده و خداوند در برابر آن واکنش نشان داده است.
به علاوه، با توجه به ذکر امانت مجلس، میتوان به اطلاق برخی از آیات قرآن در بارۀ حفظ امانت به آنها استناد کرد؛ مانند: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون» که از صفات نیکوی مؤمنان یاد شده و اینکه آنان امانتدار هستند و متعهد بر عهد خود. این
آیه، بیتردید، عام بوده و شامل هر گونه امانتی میشود. همچنین، بر اساس حدیثی که در آن استثناهایی از افشای راز مجالس وجود داشت، مانند شخص مورد اعتماد، میتوان به این آیه استناد کرد که: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها». این آیه، مطلق است و شامل همۀ امانتهای مادی و معنوی میشود؛ چنان که علامۀ طباطبایی آن را مطلق دانسته است.
نتیجه
حدیث مشهور «المجالس بالأمانة» در منابع گوناگون شیعه و سنی با تعبیرها و قیدهای مختلف آمده است و برخی از اسناد آنها معتبر و برخی دیگر ضعیف معرفی شده است که رویهمرفته میتوان این را خبر معتبر دانست. بیشتر با رویکرد اخلاقی به این حدیث نگاه شده و در منابع اخلاقی مورد توجه قرار گرفته و در کتابهای فقهی بازتاب چندانی نیافته است. منظور از مجلس در این خبر، علاوه بر معنای رایج، هر گونه همنشینی است که میان دو و یا چند نفر وجود دارد. از این رو، خبر چنین مجلسهایی نیز راز به شمار میآید. امانت، هر چند معناهای گوناگونی مانند منکر، سخنچینی، غیبت، راز سفارش شده به نگهدار، و مطلق امانت و... دارد، اما منظور از آن، هر گونه کار و اتفاق و خبری است که ممکن است برای کسی در یک جایی اتفاق بیفتد که بازگویی آن در شأن و حق آن شخص و به صلاح وی نیست و وی به افشای آن رضایت ندارد. اما برخی خبرها، در صورتی که با حقوق مهمتری در تعارض باشد، هر چند در مجلسی باشد، قابل گفتن و بلکه گفتنش ضروری است. جایز نبودن اخبار و کارهای مجالس علاوه بر روایت مذکور، مورد تأیید و بلکه دلالت صریح برخی از آیات قرآن کریم نیز هست.